مشهور. نام آور. با نام و آوازۀ بلند: بنام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی چنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال. صانع فضولی (از لغت فرس اسدی). میر بزرگ سایه و میر بزرگ نام میر بلندهمت و میر بلندرای. فرخی. میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی. فرخی. دو هفته با جملۀ حشم مهمان بنده آید بدین جهت بنده بزرگ نام گردد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
مشهور. نام آور. با نام و آوازۀ بلند: بنام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی چِنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال. صانع فضولی (از لغت فرس اسدی). میر بزرگ سایه و میر بزرگ نام میر بلندهمت و میر بلندرای. فرخی. میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی. فرخی. دو هفته با جملۀ حشم مهمان بنده آید بدین جهت بنده بزرگ نام گردد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
بطین. کلان شکم. شکم گنده. ابطن. عثجل. اجوف. (یادداشت بخط دهخدا) ، کنایه از خویشتن را بچشم دیگران بزرگ وانمودن. (از آنندراج) : اگر کریم بزرگی کند بجای خود است ز چرخ سفله بزرگی نمیتوان برداشت. صائب (از آنندراج). بر خاک آبروی خود ای آسمان مریز هرگز نکرده است بزرگی بما کسی. سلیم (از آنندراج). ، بخشش کردن. عفو کردن: که شاها بیش ازینم رنج منمای بزرگی کن به خردان بر ببخشای. نظامی
بطین. کلان شکم. شکم گنده. اَبطن. عثجل. اجوف. (یادداشت بخط دهخدا) ، کنایه از خویشتن را بچشم دیگران بزرگ وانمودن. (از آنندراج) : اگر کریم بزرگی کند بجای خود است ز چرخ سفله بزرگی نمیتوان برداشت. صائب (از آنندراج). بر خاک آبروی خود ای آسمان مریز هرگز نکرده است بزرگی بما کسی. سلیم (از آنندراج). ، بخشش کردن. عفو کردن: که شاها بیش ازینم رنج منمای بزرگی کن به خردان بر ببخشای. نظامی